روایتی از یک دوست...

خونمون مهمون اومد ...

وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بود

وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،

اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه

نگرانم کم کم محو بشه


http://upir.ir/sh94/pooriya/Untitled-1.gif

برچسب‌ها:
[ شنبه 3 خرداد 1393برچسب:روایتی از یک دوست,,,, ] [ 13:1 ] [ pouriya ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد